ناشنوایی مطلق در خانواده‌ی تئاتر
برای نخستین‌بار در تاریخ شانزده ساله‌ی خانه‌ی تئاتر گروهی منتقد علاوه بر نشان دادن و برشمردن ایرادات و کاستی‌ها، نسخه و راه‌کار مطالعه‌شده و علمی و قابل اجرا برای رفع این نواقص و ایرادات ارائه کرده.
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۴ ساعت ۲۱:۰۰
 
ناشنوایی مطلق در خانواده‌ی تئاتر
 
نیاز امروز تئاتر ایران چیست؟

این‌روزها که "خانه"ها و "مرکز"ها لجوج و پرهیاهو سرگرم کارناوال‌ها و جشنواره‌ها هستند، خانواده‌ی تئاتراعم از موافق و مخالف بی‌رحمانه به‌جان یک‌دیگر افتاده‌اند تا سهم بیش‌تری از این اندک فرصت‌های حضور و خودنمائی ببرند. اما برخی از ناراضیان راه متفاوت دیگری را نیز پیشه گرفته‌اند، یا به اجبار و اختیار، از این دیار کوچ کرده‌اند یا "سکوت" کرده‌اند!

این چنبره‌ی شوم سکوت، این سکوت مسخره که امروز "پادشاه برعکس" تئاتر ما شده، ریشه‌هایی بس عمیق در کالبد بی‌جان تئاتر ما دوانده. دیدن و تشخیص این بیماری نیاز به متخصص و دکتر ندارد. هر تازه وارد کنج‌کاو و پرحوصله‌ای می‌تواند این سکوت را ببیند اما از قضا چاره‌ی سکوت در تئاتر امروز، دیگر فقط دیدن و جار زدن نیست. قصد نیازسنجی دارم، به‌عنوان یک فعال و علاقه‌مند حرفه‌ای تئاتر. به امید خروج از این انفعال، به امید خروج از این سکوت، به امید تحقق توسعه در تئاتر!

نیازهای امروز تئاتر ایران در سه دسته‌ی کلی قابل تفکیک‌اند:

نیاز حاد به سوادآموزی عمومی در حوزه‌ی "صنف، صنف‌پذیری و فعالیت صنفی"
نیاز ناگزیر به گروه‌گرایی متکی بر مطالعات اجرا
نیاز حیاتی به تبیین و راه‌اندازی سیستم آموزش و تربیت آکادمیک تئاتر از سنین کودکی

اگر در تئاتر ایران یک اجرا بعد از اخذ مجوز براحتی توقیف می‌شود، اگر در تئاتر ایران قرارداد تیپ اجرا نمی‌شود، اگر در تئاتر ایران "چهره"ها و "اسم"ها مدیر و مسئول "خانه"ها و "مرکز"ها و جشنواره‌ها می‌شوند، اگر در تئاتر ایران سلیقه‌ها قوانین را تغییر می‌دهند، همه‌ی این‌ها به یک دلیل ساده است: تئاتر ایران صاحب صنف نیست و بدتر از آن هنوز میزان لزوم صنف را درک نکرده است!

این‌همه هیاهو و شتاب برای به صحنه بردن نمایش‌ها به‌روی صحنه‌ها به‌خاطر چیست؟ این‌همه عادات و مفاهیم غلط هم‌چون اجراخوانی و نمایش‌نامه‌خوانی از کجا درآمده؟ این‌همه گیجی کارگردانان در بی‌تناسبی اثرشان با نیاز روز جامعه؟ این‌همه موازی‌کاری‌های کارگردان در تقلید ضعیف الگوهای داخلی و غربی؟ این‌ها همه‌و‌همه ناشی از فقدان فعالیتی منسجم و هدف‌مند در قالب گروهی هویت دار و دراماتورژی گروهی‌ست.

شروع رسمی و حرفه‌ای بازیگری از سنین خیلی دیر و بالا، فارغ‌التحصیلان بی‌کار تئاتر در مقاطع کارشناسی و بالاتر، عادات غلط و ضعف بدن و بیان در بازیگری حتی نزد بهترین‌ها؛ تکرار خود در بازی بهترین بازیگران فعلی تئاتر کشور، افق‌های کوتاه استعدادها و نخبگان کارگردانی و نویسندگی تئاتر دانشگاهی، این‌ها همه ریشه در آموزش‌و‌پرورشی سست و غلط و البته نگاه ساده‌انگار به تئاتر کودک و نوجوان در ایران دارد.

خوش‌بختانه در دو سه سال اخیر دو رخ‌داد مبارک و میمون در کنار اتفاق‌های عجیب و غریب تئاتر اما تکراری و مدام دیده شده رقم خورد که من می‌توانم آن‌ها را به‌عنوان نمونه ای از مصادیق خوب و مناسب نیازسنجی خود نام ببرم: کارگروه "توسعه و به‌سازی" و مرکز "مطالعات اجرایی تالار قشقائی". دلیل انتخاب این دو رویداد به‌جز اهمیتی که دارند، رفتار خاص، جالب و البته پیش‌بینی‌پذیر خانواده‌ی تئاتر با آن‌ها بود، "سکوت"! پیش از پرداختن به‌دلایل انتخاب این دو مصداق و نحوه‌ی بروز سکوت در برابر آن‌ها نخست به ریشه‌یابی "سکوت پر تکرار" در تئاتر ایران می‌پردازم:


آسیب‌شناسی شیوه‌ها، معناها و امتیازات "سکوت" در تئاتر ایران

"جهان سوم به تئاتر نیاز ندارد چرا‌که تئاتر هر لحظه و هر روز در خیابان‌هایش اتفاق می‌افتد" به‌یاد نمی‌آورم این جمله را کدام بزرگی گفته است، اما گفته‌اش عجیب درباره‌ی اوضاع تئاتر ایران، به‌خصوص در دو سه سال اخیر صدق می‌کند.

در تئاتر ایران دلایل و معناهای سکوت آن‌قدرها هم ناشناخته نیست. سکوت خانواده‌ی تئاتر ناشی از دو ویژگی "دوکسا" و "خشونت نمادین" است. پیر بوردیو، جامعه‌‌شناس معاصر فرانسوی "دوکسا Doxa و دوکساگرائی" را این‌گونه تعریف می‌کند: دوکسا بدیهی‌سازی دروغ‌ها و فریب‌هاست با ابزارهایی نظیر: قدرت، رسانه و امتیازات اقتصادی. بوردیو معتقد است که طبیعی جلوه دادن امور ناعادلانه و منفعت‌طلبانه هم‌چنین نهادینه‌کردن این باور در نزد افراد، سبب می‌شود کسی حتی نیاز به نقد، اعتراض و یا تغییر آن امور را در خود احساس نکند. (*) دوکسا شیوه‌های ظهور متعددی دارد که در میدان اجتماعی تئاتر ایران به دو شکل دوکسای نادانی و دوکسای فرافکنی خود را نشان داده است.

سکوت در تئاتر به اندازه‌ی کلام و دیالوگ و حتی خیلی جاها بیش‌تر از آن مهم و تاثیرگذار است. این ظرفیت را تئاتری‌های ایران به‌خوبی شناخته درک و هضم نموده آن‌را با مهارت و استادی در زندگی حرفه‌ای خود به‌کار برده و می‌برند. تا به امروز سکوت ناشی از دوکسای نادانی در تئاتر ایران به شکل‌های ذیل بروز کرده است: ۱) سکوت ترفندی‌ست برای بی‌اهمیت جلوه دادن کوشش دیگران. ۲) سکوت برای نشان دادن این‌که رخ‌داد مورد بحث در حوزه‌ی دغدغه‌های حرفه‌ای من جایی ندارد.

سکوت ناشی از دوکسای فرافکنی در تئاتر ایران اما این‌گونه است: ۱) سکوت برای نشان دادن میزان عمق و پختگی اندیشه‌ی خود. ۲) سکوت به‌عنوان بهترین و دندان‌شکن‌ترین پاسخ، که بسیار مورد استفاده‌ی مسئولین و متولیان تئاتر قرار می‌گیرد. ۳) سکوت در برابر اولویت‌های هرم مازلو. چه جای حرف‌زدن از تئاتر است وقتی افراد به نان شب و سرپناه و بهداشت نیازمندند.

سکوت نحوه‌ی بروز دردآورتری نیز دارد که آن "مکث" است. مکث‌های تئاتری‌ها بیش‌تر ناشی از "خشونت نمادین" است. پیر بوردیو خشونت نمادین را این‌گونه تعریف می‌کند: "به‌زبان خیلی ساده شکلی از خشونت است که بر یک عامل اجتماعی آن‌هم توسط و با هم‌دستی خودش اعمال می‌شود." (**) باور داشتن به "نبود راه نجات از بن‌‌بست فعلی تئاتر" حاکی از خشونت نمادینی ست که خانواده‌ی تئاتر نسبت به خود مرتکب شده و می‌شود. و "مکث"های رفتاری خانواده‌ی تئاتر همه ناشی از همین خشونت نمادینی‌ست که این اجتماع بزرگ در حق خود مرتکب می‌شود: ۱)مکث می‌کنم چون همه‌ی حقیقت را نمی‌دانم و نمی‌دانم حق با کیست. ۲) مکث می‌کنم چون کاری از دست من برنمی‌آید. ۳) تا زمانی‌که از حداقل منافع احتمالی آینده که شاید و باید شامل حال من نیز بشود بهره‌مند شوم، مکث می‌کنم. ۴) مکث می‌کنم چون می‌ترسم با اتخاذ هر موضعی اندک منافع موجودم به‌خطر بیفتد. ۵) مکث می‌کنم تا امنیت جانی و شغلی خود و وابستگانم به‌خطر نیفتد.

دو نیازسنجی علمی در تئاتر ایران

یک) کارگروه "توسعه و به‌سازی": اوائل ۹۳ از دل ترکیب جدید هیئت‌مدیره‌ی خانه‌ی تئاتر، کارگروه به‌سازی با این ایده شکل گرفت که "موسسه‌ی فرهنگی هنری خانه‌ی تئاتر" که تا به امروز و به‌غلط جای‌گزین "صنف تئاتر" شده نیاز به "اصلاحی جدی عمیق و اساسی در تمامی ابعاد ساختاری مدیریتی و اجرایی" دارد.

شروع به‌کار، کارگروه به‌سازی برای کسی متفاوت و مهم نبود. فعالیت به‌دور از هیاهویش نیز همین‌طور. اوائل سال ۹۴ اما زمزمه‌های شکاف و اختلاف بین کارگروه "توسعه و به‌سازی" با باقی ترکیب هیئت‌مدیره که قدرت غالب و مسلط چند سال اخیر خانه‌ی تئاتر بودند، به‌گوش رسید. انتشار خلاصه مطالعات ۱۷ ماهه‌ی کارگروه به‌سازی این تنش را بیش‌تر دامن زد و استعفای سه تن از اعضای کلیدی هیئت‌مدیره که عضو این کارگروه بودند همه‌چیز را فاش و عیان ساخت. نتایج مطالعات کارگروه آن‌قدر ارزش‌مند بود که فارغ از نقد عمل‌کرد کارگروه، نادیده گرفتنش غیرممکن و اصرار بر بی‌اهمیت جلوه‌ دادنش حتی حماقت محض بود و هنوز هم هست. نقطه‌ی درخشان فعالیت کارگروه "دست از تولید تئاتر کشیدن و به‌دنبال چاره‌ی اساسی و ریشه‌ای گشتن" بود. حوزه‌ی مورد تاکید کارگروه هم "خانه" بود، خانه‌ی تئاتر!

برای اولین‌بار از حیات خانه‌ی تئاتر، گروهی منتقد توانسته بود با زبان علمی، ناکارآمدی و ضعف اساسی آن‌را اثبات کند (تحلیل Swot). برای اولین‌بار در تاریخ شانزده ساله‌ی خانه‌ی تئاتر گروهی منتقد علاوه بر نشان دادن و برشمردن ایرادات و کاستی‌ها، نسخه و راه‌کار مطالعه‌شده و علمی و قابل اجرا برای رفع این نواقص و ایرادات ارائه کرده بود. فارغ از ثمر بخش بودن این تجویز یا نه، نفس تلاش و نیت کارگروه ستودنی و قابل تامل و آسیب‌شناسی بود. کارگروه برای اثبات ادعاهای خود مستنداتی را ارائه کرده بود که گام‌های رسیدن به نتایج دل‌خواه را یک‌به‌یک و مرحله‌به‌مرحله ترسیم می‌کرد. طبق این تجویز، بالندگی سازمانی، تحول سازمانی، مدیریت استراتژیک، مدیریت دانش و... در سه فاز کلان انجام می‌گرفت: ۱- تشخیص وضعیت فعلی ۲- برنامه‌ریزی بر اساس آن (کنش یا دخالت برنامه‌ریزی‌شده) و در ‌‌نهایت ۳- کنترل مستمر برنامه (پایدار نگه‌داشتن وضعیت جدید)

فارغ از علت و موضوعیت اختلاف و بعدها دعوا بین کارگروه و هیئت‌مدیره‌ی خانه‌ی تئاتر اما واکنش انجمن‌های وابسته به خانه‌ی تئاتر و البته خانواده‌ی بزرگ تئاتر در برابر این تلاش کارگروه و اعتراض معنادار آن‌ها به‌مواضع و رفتار خارج از عرف و قانون هیئت‌مدیره، باز تامل‌برانگیز بود: سکوت! باز‌هم سکوت! هیچ‌کس هیچ سعی و علاقه‌ای به دانستن دلیل اختلاف در هیئت‌مدیره، دلیل خوانده‌نشدن مستندات و مطالعات کارگروه و سعی به‌عدم انتشار و تحلیل آن‌ها نداشت. هیچ‌کس توجهی به رویکرد علمی هدف‌مند و بنیادین کارگروه نداشت.

دو) مرکز "مطالعات اجرایی تالار قشقایی": اواخر اسفند ۹۳ به‌دنبال شورایی‌شدن تئاترشهر و مطرح‌شدن ایده‌ی شکل‌گیری مرکز مطالعات اجرایی تالار قشقایی همه از مخالف و موافق متعجب شدند، چرا‌که مرکز مطالعات اجرای قشقایی بر چیزی دست گذاشته بود که از نیازهای اساسی و حیاتی چند سال اخیر تئاتر ایران سخن می گفت: تاکید بر "فقدان مطالعات اجرا و تشخیص میزان لزوم به صحنه بردن آثار در هر برهه از زمان، در کنار لزوم توجه علمی و عملی به اقتصاد ویژه‌ی تئاتر".

این فراخوان و مضمونش به‌حدی شوک‌برانگیز بود که حتی موافقان را نیز متحیر کرد. "تئاتر ایران تا به امروز، بدون مطالعه و پژوهش و بی‌اعتنا به لزوم تناسب تولید با نیاز روز جامعه و تئاتر کشور، فقط نمایش تولید کرده و به صحنه برده است. باید لختی دست از تولید کشید و در گذشته و حال نظر کرد و برای آینده اندیشید" ادعای بس بزرگ و از قضا کاملا درست که مرکز مطالعات قشقایی برای اثبات لزوم آن پا به عرصه گذاشته بود. دست‌کم در مورد ۹۰درصد به بالای اجراهایی که روی صحنه می‌رفته و هنوز هم می‌روند این ادعا مصداق داشته و دارد. چرا‌که این اجراها بی‌توجه و بی‌تناسب با ضرورت‌ها، نیازها و کاستی‌ها و نواقص تئاتر و جامعه‌ی ایران، فقط‌‌ و فقط براساس دغدغه‌های شخصی و تعصب‌ها و منفعت‌طلبی‌های فردی تولید شده و به صحنه می‌روند.

دومین نیازسنجی درست مرکز مطالعات اجرایی قشقایی توجه دادن جامعه‌ی تئاتر به "اقتصاد ویژه‌ی تئاتر" بود. باز‌هم تاکیدی درست و به‌جا. تسلط به رموز و ابعاد اقتصاد تئاتر یعنی رهایی از وابستگی مالی و به‌تبع آن استقلال علمی عملی گروه‌های تئاتر، یعنی تضمین بقای گروه‌ها، یعنی فرا رفتن از نگاه تفننی به تئاتر و قدم گذاشتن در مسیر گذار از آماتوری به حرفه‌ای‌گری، آن‌هم مطابق با معیارهای جهانی! این دو سیلی بزرگ خیلی زود با حمله‌ی تدافعی خانواده‌ی تئاتر مواجه شد. به تئاتری‌ها برخورد که به "بی‌مطالعه بودن و داشتن افق نگاهی کوتاه، تا سرحد نوک بینی" متهم شده بودند. به آن‌ها برخورد که به رویشان آوردند "اقتصاد تئاتر بسیار فراتر و علمی‌تر از ترفند ساده‌انگارانه‌ی گنجاندن چهره‌ها در ترکیب بازیگران" است.

واکنش خانواده‌ی تئاتر به فراخوان قشقایی غریب و دور از انتظار نبود. شورای سیاست‌گذاری مرکز مطالعات اجرایی قشقایی نشستی تخصصی برگزار کرد تا اهدافش را دوباره تبیین کند. اما این نشست بیش‌تر به مجلس عذرخواهی و عقب‌نشینی این شورا شبیه شد تا نشست تخصصی! و این‌هم عجیب نبود!

طرفه این‌که این دو مطالعه یعنی مطالعه "کارگروه توسعه و به‌سازی خانه‌ی تئاتر" و مطالعه‌ی "مرکز مطالعات اجرای تالار قشقائی" در دو ویژگی مشترک بودند. دو ویژگی که حرکت‌های پیش از این یا فاقد آن‌ها بوده یا به اندازه‌ی این دو مطالعه، بر آن‌ها تاکید نداشته‌اند: ۱) علم و عمل کنار هم! ۲) درنگ و تامل در گذشته و مطالعه به جهت پیش‌بینی و توانایی مواجهه با آینده!

امروز، نزدیک به یک‌سال از انتشار فراخوان مرکز مطالعات قشقایی گذشته، اما به بهانه و توجیه طول کشیدن بازسازی مجموعه‌ی تئاترشهر، روز به روز امیدها به تحقق این آرزوی شیرین کم‌رنگ‌تر می‌شود. کارگروه به‌سازی به‌راحتی حذف و کنار زده می‌شود و کسی‌ هم ککش نمی‌گزد. بدیهی‌ست که نحوه‌ی فعالیت و نتیجه‌ی عمل‌کرد این دو حرکت این دو دسته، خالی از اشتباه نبوده و نیست. بدیهی‌ست که عمل و نیت آن‌ها نیز، قابل نقد و آسیب‌شناسی جدی‌ست اما تمام این‌ها این حقیقت را کتمان نمی‌کند که نیازسنجی این دو حرکت، بسیار درست و به‌جا بوده است و تعجب از "سکوت" نیز به‌همین دلیل است.

بعد از سکوت

تنها و تنها راه توسعه، خروج ناگزیر و ناگریز از انفعال و سکوت است. از این‌رو برای من، اتفاقاتی چون دو رویدادی که برشمردم بسیار مهم، بزرگ و قابل احترام هستند و آرزو می‌کنم افرادی چون اعضای "شورای سیاست‌گذار مرکز مطالعات اجرایی قشقایی" خود را مقید به مجموعه‌ی تئاترشهر ندانند و اگر می‌بینند که گذر زمان ناشی از به درازا کشیدن بازگشایی تالار قشقایی ممکن است ایده‌ی ضروری آن‌ها را زایل کند، دست به‌کار شده، سریع‌تر سعی به اجرای آن در جای دیگر کنند. و کارگروه توسعه و به‌سازی نبایست از سکوت و انفعال موجود، خسته و ناامید شوند بلکه هم‌چنان اصرار به تشکیل "صنف" در معنای واقعی کلمه آن داشته باشند. چرا‌که صنف حاصل گفت‌وگوهاست و گفت‌وگو خود بستر تئاتر است و در تئاتر با گفت‌وگو گره‌های بزرگ هم ناگزیر و ناگریز باز خواهند شد. پس چرا در زندگی واقعی از این ظرفیت استفاده نکنیم!

نیازسنجی سوم:
شاید پرسشی هنوز در ذهن شما جا مانده باشد، چرا من از نیازسنجی سوم: "نیاز حیاتی به تبیین و راه‌اندازی سیستم آموزش و تربیت آکادمیک تئاتر از سنین کودکی" حرفی به‌میان نیآوردم؟! آیا در دو سه سال اخیر، به‌راستی کسی برای رفع این نیاز بزرگ و حیاتی، قدمی برنداشته است؟! پاسخ به این پرسش مهم نه تنها مثبت، که این‌روزها، بسیار پررنگ قابل مشاهده و دسترسی و البته امیدبخش است. اما... گویی من یکی در این‌باره می‌بایست "سکوت" کنم.

تهیه و تنظیم: علی کریمی با همکاری سامی صالحی‌ثابت -عضو هیئت مدیره‌ انجمن منتقدان خانه‌ی تئاتر
کد مطلب: 4222