"عادت نمی‌کنیم"، قهوه، سیگار، عرق نعنا
عادت نمی کنیم ، داستان زوج هایی است با دو لایه ظاهری و درونی متغیر . در نگاه اول ، خانواد ه هایی هستند معمولی ، با تلخ و شیرینی های معمول در همه زندگی های مشترک .
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۰۷:۴۹
 
"عادت نمی‌کنیم"، قهوه، سیگار، عرق نعنا
 
مرز بین خیر و شر بسیار باریک است . در واقعه های انسانی ، با یک تغییر زاویه دید ساده ممکن است جای قهرمان خیرخواه و شرور بدطینت به سادگی عوض شود ، و چنان که همه در زندگی روزمره تجربه می کنیم قضاوت غلط و تصمیم گیری نادرست می تواند ماهیت واقعه ای ساده را بدل به تراژدی مخوفی کند که فکرش را هم نمی کرده‌ایم . فلیم تازه ابراهیم ابراهیمیان ، روایتی ساده از همین اشتباهات انسانی است . انسان های تنهایی که به قهوه ، سیگار و عرق نعنا پناهنده شده اند .

عادت نمی کنیم ، داستان زوج هایی است با دو لایه ظاهری و درونی متغیر . در نگاه اول ، خانواد ه هایی هستند معمولی ، با تلخ و شیرینی های معمول در همه زندگی های مشترک . اما از همان دقایق ابتدایی که تنش آغاز می شود ، لایه ظاهری رنگ می بازد و خیلی زود فجایعی که زیر این پوست زیبا و صاف وجود دارد رخ می نماید . روابطی آشفته و سرشار از درک ناقص و غلط از رفتارها ، شناخت حداقلی و بنیانی پوسیده که مثل طنابی نازک و در حال پاره شدن بندبازها را به بازی مرگ و زندگی دعوت می کند ، بازی سختی به نام زندگی مشترک .

فیلمنامه فیلم – که نام سارا سلطانی و ابراهیمیان به عنوان نویسنده مشترکش ثبت شده - به شکلی هوشمندانه قصه خود را از همان سکانس قبل از تیتراژ آغاز می کند ، با شرح اتفاقی که پیش تر افتاده و حالا عواقبش گردن مرد را می گیرد . ریتم مناسب قصه در بیست دقیقه ابتدایی مخاطب را منکوب می کند و سرحال و تروتازه روایت را پی می گیرد ، بی هیچ وقفه و کاستی . اما انگار انرژی درونی قصه در همان دقیقه بیست تمام می شود ، و به شکلی عجیب فیلمنامه از ریتم مناسب و روند جذابی که دارد فاصله می گیرد و بدل به یک فیلم آپارتمانی – اجتماعی متوسط می شود . شخصیت پردازی فیلم ناکافی و سطحی است ، و توانایی شناخت دقیق از شخصیتها را از ما می گیرد ، چنان که در پایان فیلم چیزی بیش از آنچه در سکانس ابتدایی دیدیم نمی دانیم . و همین آفت بزرگ سبب می شود از نیمه های فیلم علاقه مان به دنبال کردن داستان آدمها را از دست بدهیم ، و کم کم فیلم خسته مان کند . اما فصل درخشان پایانی دوباره فیلم را به اوج بر می گرداند . با این وجود ، گره گشایی پایانی که کاملا مبتنی بر اتفاق است تاثیرگذاری لازم را ندارد ، و پایان فیلم که خواسته یا ناخواسته شبیه به نماهای پایانی چهارشنبه سوری شده است ، اگر ادای دینی به فرهادی نباشد ، تقلیدی بیهوده یا ناخواسته است .

کارگردانی فیلم اما پخته و مناسب است . به ویژه در ابتدای فیلم که نماهای متعدد و حساب شده ریتم فیلم را به خوبی تنظیم می کند . بازی خوب بازیگرانی که به درستی انتخاب شده اند و شیوه مناسب دکوپاژ ابراهیمیان که بدون افتادن به دام فرم گرایی موفق می شود تنوع بصری لازم را ایجاد کند نشانه هایی از پختگی در کارگردانی است که حالا در فیلم تازه اش نشان می دهد دغدغه سینمای داستان گو را دارد . ابراهیمیان در طراحی پلان های کوتاه و موثر در نماهای داخلی مهارت جالبی از خود نمایش می دهد ، مهارتی امیدوارکننده که سبب می شود به فیلمهای بعدی او امید بیشتری داشته باشیم .

چهار بازیگر اصلی فیلم ، بسیار خوب انتخاب شده اند . بازی بیرونی و تهاجمی فروتن در تقابل با بازی سرد و درونی ساره بیات ، زوجی ناهمگون را شکل می دهد و به تدریج که فیلم پیش می رود رفتار دو شخصیت معکوس می شود . مرد انگار می فهمد زورش به ذهن تهمت زن و شکاک زن نمی رسد و دست از دفاع از خود بر می دارد ، و زن هم انگار خودش می فهمد اشتباه کرده و سعی می کند با شلوغ کاری و تندخویی همه چیز را از خود دور نگه دارد . در سوی دیگر ، زوج حمیدرضاآذرنگ و هدیه تهرانی بسیار ترکیب دلچسبی شده اند . بازی درخشان آذرنگ که پخته ترین بازی سینمایی اوست ، در کنار بازی سرد ، درونی و موثر هدیه تهرانی تصویری تمام نما از یک خانواده ایرانی را نمایش می دهد .

عادت می کنیم فیلمی است عامه پسند ، با سطح کیفی مناسب . یک فیلم قصه گوی ساده و بی ادا که تکلیفش با خودش و مخاطب کاملا روشن است . تمام ویژگی های مثبت فیلم در خدمت داستان گویی است ، و فیلمساز و نویسنده هیچ وقت از یاد نبرده اند که اصل اول و نیت اصلی شان تعریف کردن قصه ای است که در ذهن دارند . هم از این رو ، فیلم را می توان به عنوان یک فیلم ملودرام تجاری خوش ساخت مورد احترام قرار داد . فیلمی که بی غلط نیست ، اما تماشا کردنش تجربه ای خوشایند و بی دردسر است.
نویسنده:علی کریمی
کد مطلب: 4530