لانتوری، شهرخاکستریِ بی خورشید
لانتوری فیلم بی عیب و نقصی نیست، ریتمش در دقایقی طولانی دچار مشکل می شود و نیازی آشکار به تدوینی دوباره و سختگیرانه دارد .
تاریخ انتشار : شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۵۲
 
لانتوری، شهرخاکستریِ بی خورشید
 
سینمای اجتماعی . این اسم بزرگ و جذاب ، سالهاست به عنوان صفتی اعتبارآورنده برای انبوه فیلمهای معمولا ضعیف ، خنثی و ترسوی سینمای ایران استفاده می شود . فیلمهایی که با لاپوشانی دردهای واقعی جامعه ، با نگاهی ابزاری به سینما و با هدف فروکاستن سطح توقعی عمومی از سینما ساخته می شوند. فیلمهایی که معمولا در لوکیشن هایی محدود به حرف زدن شخصیتهایی پرشمار می گذرد ، بی هیچ عمقی و نگاهی و تحلیلی . برای همین است که اندک فیلمهای خوبی که در سنیما ما ساخته می شوند ، به شدت مورد توجه و استقبال قرار می گیرند . فیلم تازه آقای جنجالی سینمای ایران ، یکی از همین فیلمهاست . لانتوری ، به کارگردانی رضا درمیشیان .

لانتوری فیلم بی عیب و نقصی نیست . ریتمش در دقایقی طولانی دچار مشکل می شود و نیازی آشکار به تدوینی دوباره و سختگیرانه دارد . ساختار مبتنی بر مصاحبه – قصه گویی که بی شباهت با فیلم خوب روایت ناپدید شدن مریم ساخته محمدرضا لطفی نیست ، در کنار ارائه اطلاعاتی فراوان عملا سبب خسته شدن مخاطب می شود ، گرچه نریشن های این بخش عالی نوشته شده و رنگ آمیزی و تنوع مناسب نگاه ها بسیار دلنشین است . اما لانتوری فراتر از ضعفهایی که دارد ، فیلمی است لایق واژه "مهم" .

لانتوری فیلم مهمی است ، چراکه برخلاف روند معمول فیلمسازی در ایران سعی نکرده با ندیدن واقعیتها و نگفتنشان و نیز با سیستم منسوخ "یکی به نعل ، یکی به میخ" هم دل مخاطب را به دست بیاورد و هم دل مجوزدهندگان و دلواپسان را . فیلم ، بیانی صادقانه و صریح دارد در باره معضلات نادیده اما مهم جامعه‌ای که شده ایم . از سوی دیگر ، هرگز سعی نمی کند با روایتی ملودرام و اشک انگیز دل مخاطب را به دست بیاورد ، برعکس با نمایش دقیق و طولانی صورتی که با اسید سوخته ، آزار روانی مناسبی برای مخاطب ایجاد می کند تا حرف فیلم را دقیقا متوجه شود .

نوید محمدزاده که در نقش جوان عاصی بدل به یک بازیگر مهم و معتبر شده ، در فیلم لانتوری نمایشی درخشان ارائه می کند . رفتار دوگانه او به ویژه در سکانسهای زندان ، و نیز توانایی او در ارائه پرسونایی باورپذیر از یک شخصیت روان پریش و در عین حال مرموز و دوست داشتنی ، یکی از برگ برنده های مهم فیلم است . در کنار بازی او ، باید به حضور درخشان مهدی کوشکی هم اشاره کنیم ، بازیگر توانایی که بعد از موفقیتهایی متعدد در تئاتر ، این بار به سینما آمده تا بار دیگر نشان بدهد چقدر خوب می تواند یک شخصیت فرعی را بدل به عنصری مهم در قصه کند . باران کوثری بازی معمولی و تکراری خودش را اینجا هم ارائه می‌کند ، و مریم پالیزبان هم – به رغم خاطره خوبی که از فیلم نفس عمیق داریم – به نظر می رسد انتخاب خوبی برای نقش مریم نبوده .

فارغ از ضعفها و قوتهای لانتوری مهمترین نکته عزم راسخ و اراده جدی رضا درمیشیان برای ماندن در سینمای ایران است . بعد از اکران بی رحمانه و نامناسب بغض و با توقیف کامل فیلم عصبانی نیستم ، شاید هر فیلمساز دیگری جای او بود یا با سروصدایی زیاد جلای وطن می کرد یا لاقل فیلم سومش را با داستانی می ساخت که کمتر ملتهب باشد . یا شاید مثل خیلی های دیگر سراغ روابط مطبوعاتی می رفت و برای فیلم تازه خودش جوسازی می کرد و آنقدر شلوغ کاری ، که نهایتا از نمایش دادن فیلمش جلوگیری شود و بهانه هایش برای اقامت در کشوری بیگانه فراهم شود . درمیشیان اما همچنان مانده همینجا ، فیلمهایی می سازد که درد جامعه را بگوید و نمی ترسد از قضاوت شدن .

لانتوری ، آشفته و پریشان نیست ، اما واضح است که به تدوینی دوباره ، اصلاح برخی سکانسها و کاسته شدن از زمان فیلم نیازمند است . کمتر شدن دقایق میانه فیلم که نتوانسته پلی مناسب میان تنش ابتدایی و اوج گیری نهایی باشد ، در کنار حذف کردن سکانسهایی که عملا تکرار مکررات است و حرف تازه ای نمی زند ، و نیز استفاده از نماهای مصاحبه ای حداقلی می تواند اوضاع لانتوری را بهتر کند . و کاش رضا درمیشان در انتخاب بازیگر همیشه باسلیقه باشد ، این که او نقشهای مهم فیلمش را به بازیگران توانای تئاتر داده هرگز در کیفیت فیلمش بی تاثیر نیست .

در روزگاری که سینماگران ما از ترس توقیف و توبیخ سراغ بی رمق ترین ایده های ممکن می روند ، و در شرایطی که روند تولید آثار در سینمای ما بسیار سخت شده است ، باید به شهامت درمیشیان آفرین گفت که چشم بر وقایعی که رخ می دهند نبسته . سینمای ما به چند رضا درمیشیان دیگر هم نیاز دارد ، همینقدر مستعد و جسور و البته باهوش تر و سختگیرتر .
کد مطلب: 4496