یادداشتی برای "رویاهای دم صبح"
مستندساز در مستند "رویاهای دم صبح" نگاه انتقادی ندارد و در برابر وقت‌گذرانی‌های بیهوده دخترانی که به اصطلاح در مرکز اصلاح و تربیت برای اصلاح و تربیت گرد آمده‌اند، اظهار نظر نمی‌کند.
تاریخ انتشار : جمعه ۱۶ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۳۱
 
یادداشتی برای "رویاهای دم صبح"
 
چرا مسئلان، تخیلات سینمایی شبانه را به رویاهای دم صبح ترجیح می‌دهند؟!

فیلم مستند رویاهای دم صبح، به کارگردانی مهرداد اسکویی،با وجود شرافت در انگیزه مستندسازی،نه در اطلاع رسانی بیشتر از آنچه از وضع بزهکاری دختران می دانیم و نه در ارئه راهکار،موفق نیست. زاویه دید این مستند که با ساختار گزارش میدانی ساخته شده است،باعث شده که کارگردان نتواند دلایل اصلی شیوع بزهکاری در نسل جوانی که مادران فردا هستند را واکاویی کند.

به عنوان مثال،انفعال پژوهشگر در ارتباط با نوجوانان دختر ،در زمان پرخاش نگهبان در ورودی مرکز اصلاح و تربیت،با حضور موثر او در اغلب سکانس های موجود فیلم،متناقض به نظر می رسد.دختری که قرار است آزاد شود ولی کسی برای بردن او به خانه به در ورودی مرکز اصلاح و تریت رجوع نکرده است،با امتناع و اظهار سلب مسوولیت نگهبان مواجه می شود و کارگردان به صورتی تصنعی،به نفع شکار این برخورد،تلاشی برای تلطیف شرایط و اخذ اجازه تماس تلفنی توسط دختر انجام نمی دهد!

از سوی دیگر،این تضاد در حضور موثر کارگردان در فیلم زمانی بیشتر آشکار می شود که نوزادی در بند دختران،برخلاف معمول و شرایط رایج در زندان زنان،بخت ورود پیدا می کند. حضور نوزاد در بند دخترانی که برخی از با وجود سن کم، آنها مادر یا حامله هستند،برای این فیلمساز فرصت خودآگاهی ایجاد کرده است تا تالمات روحی حاصل از مواجهه دختران با این نوزاد را در قاب دوربین خود جای دهد.

در سکانسی،دختری به نام شقایق،که آرزوی مرگ دارد و خود را هیچکس نامیده است،از کارگردان می رنجد.او از مقایسه دختران بند با دختر ۱۶ ساله کارگردان که در شرایط مطلوبی به سر می برد،گله دارد و این مقایسه را به خاطر اختلاف طبقاتی،مردود می داند.اما مستندساز،با وجود دعوت کننده این گفتگو،جوابی درخور ندارد .

در طول مستند،دختران به خاطر حضور فیلمبردار مرد،مجبور به رعایت حجاب در محیطی زنانه هستند و این از بکر بودن لحظات به وضوح،تصویربرداری می‌کاهد.در صورتیکه،دستیاری برای تصویربرداری یا کارگردانی،می توانست این مشکل را به نفع باورپذیری صحنه های مغتنم فیلم،حل کند.

مستند ساز،به دنبال بازگویی جرم است،هرگز به دنبال عوامل تاثیرگزار آن نیست.بی طرف هم نیست،چون همانگونه که اشاره شد، در ایجاد شرایط تلخ برای بهره برداری و شکار لحظات رنج آور،در کمین است.

مستندساز،نگاه انتقادی ندارد و در برابر وقت گذرانی های بیهوده دخترانی که به اصطلاح در مرکز اصلاح و تربیت برای اصلاح و تربیت گرد آمده‌اند، اظهار‌نظر نمی‌کند.

تنها در یک صحنه،جلسه ای توجیهی برای آشنایی با ایدز برای دختران دیده می‌شود،که به نظر می رسد هرکدام از آنها اطلاعات مفید تری در این زمینه دارند!

هیچ کلاس پرورشی و مهارت های شغلی در مرکز جلوی دوربین قرار نگرفته است و اگر وجود دارد،مستند ساز،رغبتی به تهیه تصویری از آنها از خود نشان نمی دهد.

در برخی از صحنه ها،میزانسن ها،از پیش تعیین شده است،به عنوان مثال دختری که مورد تجاوز شوهر خواهر خود قرار گرفته است،به صورتی تصنعی دستش را در کادر به مدت زیادی قرار داده است،حال آنکه کارگردان دعوت از او برای نشان دادن دستش را می توانست برای تلطیف شرایط تصویربرداری،در جلوی دوربین انجام می داد.

صحنه فال اندازی و قرعه کشی با چرخش شیشه نوشابه،بی تردید ،یکی دیگر از سکانس های تصنعی فیلم به شمار می آید،زیرا مستندساز با دغدغه ای که دارد،چون مرد است،نمی تواند شنونده دقیق صحبت های رایج محفل های دختران خیابانی در بند باشد.

با وجود همه اینها،ساخت چنین مستندهایی،اگرچه تحت شرایط سختی انجام می شود و باعث عدم بکارت تصویربرداری می شود، هشدارهای گرانبهایی است که به خرد جمعی و متولیان فرهنگ و سیاستگزاران داده می شود.

به نظر می رسد،مخاطبان مستند های این چنین،مدیران و مسوولانی هستند که شوربختانه در ساعت پخش مستندهای تلخ حاصل از واقعیت جامعه،به برج میلاد نمی آیند و ترجیح می دهند،وقت خود را به ساعات شلوغ جشنواره که مختص پخش فیلم های سینمایی است،اختصاص دهند.مخاطبان مستندهای اجتماعی گرانقدری چون رویاهای دم صبح،مسوولانی هستند که گویا با سینمای داستانی و حاصل از رویاهای شبانه مهربان ترند!

هومن ظریف
کد مطلب: 4488