نفس، هم‌نفسی جز پدر ندارد!
این فیلم سه شانس کاندیدای جایزه دارد. پانته‌آ پناهی‌ها در نقش ننه آقا، ساره موسوی و تصویربرداری، از بخت‌های سیمرغ هستند.
تاریخ انتشار : جمعه ۱۶ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۲۳
 
نفس، هم‌نفسی جز پدر ندارد!
 
اصرار کارگردان به لزوم ابقای هرتصویری که گرفته شده است،استعمال فرم به فرم راش های فیلم به قیمت از هم گسیختگی بیش از پیش فیلم و رها شدن داستان،شکستگی چندباره خط روایی داستان به دلیل نمایش بی دلیل و متنافر انیمیشن ایی که روایت نریتور فیلم را به تصویر کشیده است،بی اعتمادی آشکار به تدوینگر و مدت زمان بی دلیل فیلم،به رغم اپیزودیک بودن فیلم،چندپارگی زندگی شخصیت هایی که نیامده می روند و اصلا شخصیت پردازی سودمندی نشده اند،استفاده ابزاری از دخترکی موطلایی برای مظلوم نمایی و اغراق در نوستالژیای کودکی کارگردانی که ادعای داستان نویسی اش،به ساحت فیلمسازی اش خدشه وارد کرده است،همه و همه دست به دست هم داده اند که فیلم پر خرج و پر هزینه نفس،تنها لیاقت تقدیم به پدر کارگردان را داشته باشد.زیرا خود کارگردان،نخستین جمله بعد از تیتراژ را چنین نگاشته است.

بس صعب و تلخناک است در مغاکی تیره مانند سینما نشسته باشی و انتظار فیلمی بصری را تاب بیاوری و بعد متوجه حقیقتی تلخ،مبتنی بر واقعیتی تلخ تر بشوی.گویا ﺭﺍﻧﺖ ﺧﻮﺍﺭﯼ ﻭ ﭼﺮﺏ ﮐﺮﺩﻥ ﺳﺒﯿﻞ ﻣﻨﺘﻘﺪﺍﻥ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﯾﺶ برخی ﻓﯿﻠﻢها بر فضای جشنواره های فیلم،سایه افکنده است.چنان سایه ای که،با لج مرسوم و معمول اجتماع مریض و پر خاشگرما،هم سایه شده است. ﻣﮑﺎﻧﯿﺴﻢ لجی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺳﻄﻮﺡ ﻣﺪﯾﺮﯾﺘﯽ ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ هنری،ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ،سینمای ﻣﺘﺼﻞ ﺑﻪ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﻭ ﺑﻮﺩﺟﻪ ﻣﻠﺖ،ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﻭﺍﺭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺘﺼﻞ ﺍﺳﺖ !

به تظر می رسد،بر اساس همان مکانیسم،کارگردانی بنا بر لج،مانند بادکنک،رشد می کند و ﻇﻬﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ،و بعد چنان قدرتی می یابد که به راحتی سناریوهایی که کارگردانان دیگر هرگز شانس برابری برای ساخت فیلم درباره آن ندارند را انتخاب می کند و چنان حضوری در سینما دارد که تئوریسین راهبردی فارابی می شود ﻭ با ﺣﻤﺎﯾﺖ کارگردانی را چنان ﺑﺎﺩ ﻣﯽ کند که اﯾﻦ ﺑﺎﺩﮐﻨﮏ، به صورتی برعکس ،ﻧﻔﺲ ﺭﺍ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.نفسی از جنس بازدم،که نفس گیر است و کشدار.نفسی که تنها با متولدین دهه پنجاه چون من ارتباط برقرار می کند.بارها از خود پرسبدم،آیا کسی غیر از من،که هر دو کتاب خون فروش،انتشارات تحقق قم و جنایات بشر،از انبوه ترجمه های بی استناد مرحوم ذبیح الله منصوری را خوانده است،همچون بهار(ساره موسوی)،شلاق و خط کش معلم و ناظم را چشیده و تفاوت معلم اردیبهشت ۵۷ و اردیبهشت ۵۸ را درک کرده،پارس سگ های خانه های نیمه کاره حومه شهر در گوشش هست،یاد دیدن پلنگ صورتی سیاه و سفید در تلویزیونی متصل به باتری ماشین در ذهنش هست،آیا واقعا این فیلم ۱۳۵ دقیقه ای برای همه مانند من،تداعی خاطره می کند؟!

از حق نباید گذشت،تصویربرداری فیلم،در اوج است،اوجی که هلی شات مراسم تعزیه یزد ختم نمی سود.اما استفاده ممسکانه و خست بار از هلی شات ،به ریتم فیلم ضریه زده است و این ضرب آهنگ با همه خاطره بازی های فیلم،چون به وقایع مهمی چون فرار شاه و ۲۲ بهمن می انجامد،غیر مستند می شود.توگویی کارگردان با درک شرایط سخت و محدودیت به تصویر کشیدن وقایع انقلاب،عامدانه،زاویه دوربین را با نگاه کودک قهرمان داستان تراز کرده است اما این بهانه خوبی نیست،چون با صحنه های هلی شات یزد،و صحنه هایی که از پشت مردم در تظاهرات فیلمبرداری شده در تعارض است.

کارگردان آشکارا در فیلمبرداری لوکیشن یزد،چیزی را بر غنای بصری فیلم نیافزوده است و دلیل این سفر پرهزینه،و لزوم گنجاندن آن در فیلم به طرح داستان نفس،ربط منطقی ندارد.

به هرحال این فیلم به دلایلی که گفته شد، سه شانس کاندیدای جایزه دارد. پانته‌آ پناهی‌ها در نقش ننه آقا، ساره موسوی و تصویربرداری، از بخت‌های سیمرغ هستند.

ﺍﺯ ﻫﻤﻪ‌ی ﺍﯾﻨ‌‌‎ﻬﺎ ﮔﺬﺷﺘﻪ،ﺁﯾﺎ ﭼﻬﺮﻩ‌ی ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ۵۷ ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ ﻧﻔﺲ ﺁﺑﯿﺎﺭ، ﺳﻨﺪﯾﺖ ﺩﺍﺭﺩ؟

هومن ظریف
کد مطلب: 4482