چند نکته درباره نمایش موزیکال و حرکتی بازار عاشقان
نمایش بازارعاشقان،به کارگردانی هادی مرزبان و نویسندگی محمد ابراهیمیان تا نیمه اردیبهشت روی صحنه تالار وحدت است.
تاریخ انتشار : شنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۲۰:۲۵
 
چند نکته درباره نمایش موزیکال و حرکتی بازار عاشقان
 
نمایش بازارعاشقان،به کارگردانی هادی مرزبان و نویسندگی محمد ابراهیمیان تا نیمه اردیبهشت روی صحنه تالار وحدت است.

این نمایش که کاری مشترک از فرزانه کابلی و مرزبان است،پذیرای وجد و سرور و پای کوبی صوفیان است که البته به صلاحدید فرزانه کابلی،دست کوبی گهگاه پا در کفش پای کوبی می کرد.

با عنایت تنگناهایی که برای اجرای حرکات موزون وجود دارد،و بسیاری از هنرمندان،کمتر محیط اجرای جدی و مردمی را تجربه می کنند اما قطعات اجرا شده مطابق با حرکات نمادین دست دراویش،در فرم به خوبی رعایت شده است ولی ارتباط منطقی قطعات حرکات موزون با بخش های دراماتیک و روایت داستانی این نمایش،آنچنان که باید،در جهت دینامیزم کلیت کار نیست.در بخش قتل شمس تبریزی،نیز،هنرمندی حرکاتش از سماع به اجرای رقص باله میل می کند،که مفهوم این انتقال یک شیوه رقص شرقی و آیینی که آسمانی و روحانی است به فرمی غربی،ناخودآگاه بوده و چنین می نمایاند که طراح محترم قصدی برای طراحی و تبدیل این شیوه به آن شیوه نداشته است.

واما درباره روایت قتل شمس تبریزی،مهمترین سند،ولدنامه،متعلق به فرزند مولاناست.او در این کتاب گفته است،چون مریدان توبه شکستند،شمس تهدید کرد که؛این بار چنان خواهم رفتن که هرگز اثری از من یافته نشود.عاقبت از قونیه بیرون رفت و ناپدید گشت.
والبته عاقبت کار شمس،چون افسانه ای شده است،قابل تردید است.

حتی در ولدنامه،به صراحت از حسد بردن مریدان مولانا بر شمس الدین،گزارش شده است.

در شناعت در آمدند همه
آن مریدان بی خبر چو رمه
جمله گشته به خون او تشنه
ساخته بهر کشتنش دشنه

در نمایش بازار عاشقان،نکته جالبی را حس می کنید.با وجود ۵۴ بازیگر،جدای ۱۹ نفر گروه رقص،هیچکدام از بازیگران،سیاهی لشگر این نمایش بزرگ نیستند!

از همان ورودی تالار وحدت،وقتی در سالن انتظار ایستاده ای،دروغ فروش و نقل فروش و دختر حلاج،در وحدت کامل با گزمه و گران فروش و جارچی،توجه تماشاگران ایستاده را به خود جلب می کنند.انگار محیط خارج به محیط داخل تالار متصل شده است و بازار عاشقان تا سنگفرش خیابان های مشرف گسترده شده است و شاید در تمامی ایران،به درازای تاریخ و پهنای وسعت ایران!

در لحظات فلش بک بردار کردن منصور حلاج هم،بازیگران موافق و مخالف شمس تبریزی،هرگز منفعل نیستند.مثلا در بین مخالفان شمس،فردی که آروغ مستی می زند،بر سر شمس فریاد می کشد که؛ریاضت،خلاف دین است!

و در هر دو گروه،تسبیح هایی است که در چرخش اند.

تماشاگر در آثار مرزبان،تعریف مشخص و متعارفی ندارد،گهگاه تبدیل به مخاطب می شود و گهگاه،متهم! گهگاه بازیگری از میان جمع تماشاگر به همت نورپردازی،متجلی می شود و رو به بازیگران روی صحنه،نعره می زند که؛از شرابخواری اش هم بپرسید و گهگاه،شمس با نقش آفرینی استوار و با صلابت فرهاد قائميان،تماشاگر را مخاطب قرار می دهد که؛زبون و جبون و عافیت طلب و مصلحت اندیش اند و همچنان به خیل تماشاگران چشم می دوزد و گهگاه در میان گفتگو،به حضار چشم می دوزد و در لابلای شطحیات و سخافت سخنان مولانا و حلاج،پرخاش می کند؛اخته،روزگار شماست!

اگرچه نقش آفرینی قابل تامل محمد حاتمی از مولانا،پذیرنده و مطیع و مدلول مستنداتی است که از این فقیه خموش برجا مانده،اما بازی ایرج راد،بی دلیل،عصبی و غیر محتمل از نظر تاریخی است.تظاهرات بالینی او،در مقام حلاج،از حالات حلاجی که تاریخ گزارش کرده است فرسنگ ها فاصله دارد.شاید تعامل و استشاره با بزرگان مولانا پژوه،و ژرف نگری در شرح احوال منصورحلاج،چنین مساله ای را می زدود.هرچند،احتمال دارد که کارگردان،خودآگاه،چنین بازی را از ایرج راد انتظار داشته است.

کوتاه سخن اینکه،آنچه در بازار عاشقان از احوال شمس و مولانا روی صحنه است،بی تردید تکرار ناپذیر است و تیاتر کشور کمتر میهمان و همراه عقاید انتقادی و انسانی او بوده است و تیاترهای پیشین،ترجیح داده اند چشم بر این نوع سخنان شمس ببندند که می گفت؛شما با من نتوانید همراهی کردن،من لاابالی ام.(مقالات شمس،۷۵۷).

البته برمبنای سخن خود او،سرچشمه این لا ابالی گری،عشق است؛اعتقاد و عشق،آدمی را دلیر کند و همه ترس ها را ببرد.(شمس،۶۹۳).
شمس،منتقدی است که با نان کارگری آشناست،که در این نمایش به آن اشاره نشد.اما انتقادهای او،تا حد یک مصلح اجتماعی،با اثری دیرپا که از قرن هفتم تا حال،احوال همه مردم از مولانا تا خیلی ها را آتش زده است،به خوبی در تیررس نگاه اومانیستی و انسانی هادی مرزبان قرار گرفته است.
واین شعر مولانا،تاثیر این نگاه انسانی شمس است؛

جوهر است انسان و چرخ او را عرض
جمله فرع و سایه اند و تو غرض
ای غلامت عقل و تدبیرات و هوش
چون چنینی از چه ای ارزان فروش؟!

این نمایش،سهل انگارانه از انتقاد شمس بر حلاج،چشم پوشی می کند که این عمل نویسنده،اگرچه روایت را روان کرده است اما رنجشی برای روشن روان ایجاد می کند.چرا این گفته‌ی شمس مشهور است:اگر از حقیقت حق خبر داشتی،اناالحق نگفتی.

رویکرد انتقادی نمایش از زبان شمس و حلاج اگرچه گهگاه دور از واقعیت کلام شمس است،اما وقتی گفتار شمس را به یاد می آوریم که می گفت؛بامردمان به نفاق می باید زیست.هین که راستی آغاز کردی،میان خلق راه نیست.

به هرحال نگاه کارگردان به شمس،قهرمانی انسان مدار است."در واقع مکتب شمس یک نظام انسان سالاری است که مولوی هم نظام انسان سالاری شمس رامی پذیرد."(آفتاب و مهتاب قبیله عشق،اختر شاملو،۲۹۰).

کوتاه سخن اینکه،موسیقی جهانسوز فولادی و خوانش حشمتی بر روی آن،مطابق نظر مولوی که،"به طریق لطافت سماع و شعر موزون که طبایع مردم را موافق افتاده"(افلاکی ۳_۱۱۶)،نیست.حشمتی اصولا تحریر نمی زند و از تغییر نوانس های موسیقی و حنجره تصانیف را می خواند که شاید خواسته کارگردان بوده است و از سوی دیگر،سبک خوانش حشمتی پاپ است و اصولا نمی توان جز بر سلیقه حکم داد.در بروشور اثری از نام همخوان زن نیست و موسیقی در بخش بردار کردن منصور،ریتم ترکی دارد که چون بغداد،جزو عثمانی بزرگ بوده،می تواند قابل قبول باشد.

اما همچنان،ملموس ترین ضعف نمایش بازار عاشقان موسیقی آن است که جز نوازنده ساز تنبور؛سید علی جابری،فضای قطعات عاری از سازهای واقعی است.

با توجه به اینکه نظر مولانا،درباره موسیقی،چنان متقن و محکم است که می گوید؛

بانگ گردشهای چرخ است این که خلق می ســــــــــرایندش به طنبور و به حلق
در نمایش بازار عاشقان،اهمیت موسیقی باید بیش از این بود.

هومن ظریف
کد مطلب: 5201